en

مقدمه:  در اين جلسه الگوي مديريت کارآفرينانه استيونسون با شش بعد آن معرفي مي گردد که عبارتند از: گرايش راهبردي به فرصت، گرايش کار آفرينانه نسبت به منابع، ساختار کار آفرينانه، پاداش، گرايش به رشد و فرهنگ کارآفرينانه. پژوهشي که در اين جلسه مورد بررسي قرار مي گيرد، بررسي تاثير اين الگو بر عملکرد اقتصادي دفاتر و آژانس ها (سازمان هاي) گردشگري مذهبي است. در اين تحقيق، 32 شاخص براي عملکرد اقتصادي کارآفرينانه اين سازمان ها با توجه به متون علمي استخراج گرديد که با توجه به جديد و قابليت اندازه گيري در قالب 6 بعد دسته بندي شد. با توجه به اصلاح بومي که در مصاحبه با مديران عامل سازمان ها به دست آمد و با به کارگيري تحليل عاملي اکتشافي سازه هاي عملکرد اقتصادي و مديريت کارآفرينانه به دست آمدند.

شهر تهران، به عنوان دامنه تحقيق، به 5 خوشه تقسيم گرديد که خوشه مرکزي با توجه به ويژگي هاي تهران براي روش خوشه گيري چند مرحله اي انتخاب شد. با توجه به تمرکز 88% سازمان هاي مورد بررسي در خوشه مرکزي، تحقيق از اعتبار بيروني زيادي برخوردار است. با ارسال پرسشنامه براي 88 سازمان و دريافت 66 پاسخ از نرم افزار LISREL براي بررسي تأثير علّي مديريت کارآفرينانه بر عملکرد اقتصادي سازمان ها استفاده شد. همچنين آمار توصيفي بسيار مطلوبي با نرم افزار SPSS تهيه گرديد که در کنار اطلاعات کيفي ناشي از مصاحبه با مديران، قابليت تبيين مطلوبي ايجاد کرد. در ميان 6 بعد مديريت کارآفرينانه، ساختار مديريت با کسب نمره از 10 کمترين درجه کارآفرينانه (و بيشترين درجه مديريت اداري) را کسب کرد. اين موضوع احتمالا بيش از هر عاملي به خاطر فضاي حاکميت و تصدي گري دولت بر فرايندهاي اصلي حج و زيارت به عنوان مهم ترين سفرهاي زيارتي سازماندهي شده در کشور است که امکان استفاده از ساختارهاي کار آفرينانه مديريت را مقدور نمي سازد. به ويژه تاکيد سازمان حج و زيارت بر فرايندهاي تعريف شده، کاهش شديدي بر امکان نوآوري دفاتر ايجاد مي کند.
سه بعد جديد سازه مديريت کارآفرينانه و دو بعد جديد عملکرد اقتصادي کارآفرينانه که با تحليل عاملي اکتشافي به دست آمدند، بر اساس منطق استيونسون و ابعاد تشکيل دهنده نام گذاري شدند. مديريت کارآفرينانه با ابعادِ: انعطاف پذيري نسبت به فرصت ها، توانايي تأثيرگذاري بر محيط و ارزش افزا بودن منابع؛ و عملکرد اقتصادي با ابعادِ: ظرفيت اقتصادي و قابليت سود آوري شناسايي شدند.  حدسي هم در مورد تاثيرگذاري ظرفيت اقتصادي بر قابليت سودآوري زده شد که مورد تاييد LISREL واقع شد.
در نهايت، مدلي به دست آمد که تأثير مديريت کار آفرينانه را با سه بعد بر عملکرد اقتصادي با دو بعد مي سنجيد. اما ضريب 0.09- که در مدل استاندارد LISREL به دست آمد حاکي از معتبر نبودن اين ارتباط تاثيرگذاري بود و عملاً معلوم شد که مديريت کار آفرينانه تأثير  آن چناني بر عملکرد اقتصادي سازمان ها ندارد.
تبيين اين نتيجه عجيب، مستلزم بررسي فضاي محيط کسب و کار گردشگري مذهبي بود. با توجه به اين که شناسايي و به کارگيري فرصت، عامل اصلي در مدل استيونسون است، از پويايي صنعت در سطح تحليل کلان به عنوان مهم ترين عامل بروز و رشد فرصت ها استفاده گرديد. بدين ترتيب، مدلي به دست آمد که از يک سو محيط کلان کسب و کار را با دو مؤلفه زمينه و ساختار کسب وکار به شناسايي و بکارگيري فرصت مرتبط مي کرد. زمينه کسب و کار از فرهنگ کسب و کار، فرهنگ مردم، زيرساخت‏ها، برنامه‏ها و فرصت‏هاي آن تشکيل مي‏شد. ساختارهاي کسب و کار هم متشکل از سازمان هاي گردشگري مذهبي، سازمان حج و زيارت و دفتر مرکزي کارگزاران (شمسا)، بعثه و بنياد مستضعفان است که ويژگي‏هاي جمعيت‏شناختي اين سازمان‏ها بسيار مؤثر و مهم است. از جانب ديگر دو راهکار براي شناسايي فرصت با توجه به محيط اين کسب و کار مشخص شد: 1) سعي کنيم ارتباط هاي سازماني را تقويت کنيم؛ چرا که هرکدام از دفاتر به صورت جدا جدا کار مي کنند و 2) براي به کارگيري فرصت، فعالان را توانمند کنيم تا بتوانند از فرصت‏ها خيلي بهتر استفاده کنند.
در تحليل اين مدل بايد ذکر کرد تابع بودن اين دفاتر نسبت به سازمان حج و زيارت، با روحيه نوآوري در کارآفريني مخالف است؛ بخش ناچيزي از زنجيره خدمت و ارزش‏افزوده حج و زيارت به دفاتر داده مي‏شود که با اتکاي بر اين «حق الزّحمه» حتي امکان افزايش تعداد کارمندان به بيش از 2 نفر بيشتر مقدور نمي شود. سازمان هاي مورد بررسي با ميانگين 4/8 سال سابقه کار، تنها داراي 66/2 نفر نيروي کار هستند. معيارهاي تعيين سهميه دفاتر ارتباط بسيار کمي با ارزشيابي عملکرد آن ها دارد و بيشتر مبتني بر متراژ و نوع کاربري دفتر و سرمايه آن ها مي باشد. بدين ترتيب، دفاتر انگيزه بسيار کمي براي بهبود کار خود دارند و بازگشت سرمايه با توجه به اجبار استفاده از دفاتر بالاي 40 متر در تهران بسيار کم است.
دفاتر با توجه به روش اداري سازماندهي‏شده سازمان حج، اختيار کافي براي برنامه‏ريزي هم ندارند. اين شرايط نشان مي‏دهد به کارگيري نظريه استيونسون (که براي 25 سال نظريه برتر دانشکده مديريت هاروارد در خصوص کارآفريني است) در ايران، نياز به بومي سازي نظريه و همچنين اصلاح محيط کسب و کار دارد. پژوهشگران ديگري هم به سنجش تاثير اقتصادي اين نظريه پرداختند که در آن ها، بعضي از عوامل تأييد گرديد؛ برخي ديگر تأييد نشدو برخي در قالب ابعاد جديد و بومي مطرح گرديدند. در صنعت گردشگري مذهبي در ايران، اقتضاهاي خاصي وجود دارد. عوامل خاصي مثل بحران، نقش بيشتري دارند. در شرايط بحراني، مخاطره‏پذيري مديران کاهش پيدا مي‏کند و عملکرد کارآفرينانه کم مي‏شود. بحث دسترسي به منابع و غلبه بر منابع نيز از نظر برخي محققان مهم مطرح شده است.
موضوع مهم در طرح الگوي بومي، هماهنگي با زمينه و ساختار صنعت در
سطح کلان است.
طرح الگوي جامع تر، نيازمند به بررسي تاثير زمينه‏هاي سياسي، اقتصادي، اجتماعي و... جامعه مورد بررسي کل‏نگري است. به طور اتفاقي، اين دو رهيافت نظريه پردازانه اين پژوهش مشابه با مدل تحليل عملکرد سازمان هاي توليدي تحقيقي (سازمان مديريت صنعتي، 1380) است.
همچنين در رويکرد اجرايي که عزم مسؤولان اين صنعت را مي طلبد، تغيير در محيط کسب و کار از مهم ترين نيازمندي هاي رشد و کارآفريني در اين صنعت است.
اما، متوسط عملکرد اقتصادي سازمان هاي کارآفرين که در مقياس استيونسون نمره اي بالاتر از سطح اطمينان 95% داشتند، نشان دهنده عملکرد بالاتر از ميانگين بود در حالي که شرکت هاي با عملکرد اقتصادي بالا، نمره متوسطي در مديريت کارآفرينانه کسب کردند. اين تحليل، نشان‏دهنده تأثير مثبت کارآفريني بر عملکرد اقتصادي است؛ در حالي که شاخص‏هاي ديگري هم به جز مديريت کارآفرينانه بر بهبود عملکرد اقتصادي مؤثر است. در واقع عملکرد کارآفرينانه نياز به محيطي دارد که فرصت ها را ترويج کرده و سهولت کار افراد بيشتري را به کارآفريني و رشد برانگيزاند.
در نهايت توصيه مي شود در بررسي‏هاي آتي، تأثير تجربه و آمادگي براي کارآفريني نيز در مدل کارآفريني بررسي گردد.

نقد و نظر:
*   تحليل 1: روش مديريتي مديران دفاتر، کارآفرينانه نيست، از اين رو بهتر بود به بررسي نوع ديگري از مدل هاي مديريتي بر عملکرد آن ها پرداخته شود که با زمينه فعاليت آن ها سازگاري داشته باشد. تحقيق ديگري در زمينه حج نشان مي‏داد که آنها عملاً در حد استاندارد تعريف مديريت نيستند و در حد دستياران خود سازمان حج هستند و يا همان کارگزاران و راهنمايان.
نکته دوم در نمونه‏گيري خوشه‏اي آن است که خوشه بايد به طور تصادفي انتخاب شود در حالي‏که با انتخاب عامدانه خوشه مرکزي، نتايج آن قابل تعميم نيست. نکته سوم اينکه شما در تحليل عاملي که کرديد نشان داديد که موضوع شما رد شد واين طبيعي است چون نمونه شما 66 تا بوده نمونه بايد بالاي 200 تا باشد، پس شما مدل استيونسون را تغيير داديد به يک مدل 3 تايي که به جاي تحليل عاملي آنرا اکتشافي کرديد در حالي‏که آن يک مدل تأييد شده بود و شما نبايد آن را تغيير مي‏داديد. علاوه بر اين شما ظاهر قضيه را نگاه کرديد زيرا که در فعاليت هاي حج و زيارت، منافع پنهاني بسياري وجود دارد که نمي‏تواند در قالب پرسش هاي ساده کشف گردد و لازم بود در مدل لحاظ گردد.
 *   تحليل 2: با تفکيک سازمان‏هايي که نمره بالايي در مديريت کارآفرينانه به دست آورده بودند، امکان بررسي تأثير آن بر عملکرد اقتصادي مقدور مي‏شد و تاييد تاثيرگذاري آن، مي توانست مبين تاييد فرضيه باشد. لازم بود در شرايطي که زمينه تحقيق مبين شرايط کارآفرينانه اي نيست، روش تحقيق را عوض مي‏کرديد.
*   تحليل 3: بنده متوجه شده‏ام که در ايران اصلاً تحقيقات تجربي معنا ندارد و محمل درستي براي آن وجود ندارد، تحقيق تجربي در غرب جواب مي‏دهد چرا که داراي تاريخ 400 ساله علمي هستند. کل حرکت علم اين بوده که در ادراکات انساني بين پديدارها و ذات آنها يک ارتباط به وجود بيايد تا در اين فضا آنچه گفته مي‏شود همان باشد که در ذهن است و همان باشد که در نيّت است؛ يعني انطباقي بين آنچه که ظاهر مي‏شود و آنچه که باطن است وجود داشته باشد. البته خيلي از فلاسفه هم اين را رد مي‏کنند ولي درعين حال در تمايل‏هاي اجتماعي وقتي که 3 عنصر وجود داشته باشد: 1) دموکراسي پارلماني با تمام زيرساخت‏هاي فلسفي آن؛ 2) روش علمي براي اين که ما صحت و عدم صحت موضوعي را بررسي کنيم؛ 3) اقتصاد بازار محور است با همان زير ساخت هاي کارآفريني. اگر تاريخي از اقتصاد بازار محور که بر اساس تحقيق پتانسيل‏هاي انساني در مسير تحولات هست وجود نداشته باشد اصلاً‌ کارآفريني به بار نمي‏نشيند و مفهومش به وجود نمي‏آيد. شما اگر تاريخ تحول‏هاي اقتصادي غرب را پي‏گيري کنيد در دوران جنگ سرد که با بلوک شرق درگيري داشتند معلوم مي شودکه هنوز مفهوم کارآفريني وجود نداشته؛ بعداً به وجود مي آيد! چرا؟ براي اينکه وقتي غرب اشتغالش را از درگيري جنگ سرد رها مي‏کند و به تدريج متوجه مي‏شودکه اقتصاد بازار محور نمي‏تواند جواب مشکلات را بدهد و بعد شروع به مفهوم‏سازي مي‏کند و يکي از اين مفهوم‏هاي انسداد يافته همان Entrepreneurship هست که درايران مفهومش عوض شده است. در کارآفريني فکر مي کنند بايد کار را بيافريند؛ بعد خوب ادواتش چيست؟ يعني خود فرد بايد ويژگي‏هاي خدايي داشته باشد و کار را بيافريند.
جهان مدرن، هم زمان جلو آمده‏ و توي اين فضا يک شفافيتي به وجود آمده که مفهوم فلسفي است: انطباق بين پديدارها و ذات است. در چنين جوامعي مي‏شود چنين تحقيق‏هاي تجربي انجام داد و معنا دارد؛ ولي وقتي در جوامع شما نگاه مي‏کنيد و مي‏بينيد که خوب اين فرد ضعيف است و اصلاً مدير نيست حالا شما بيايد الگوهاي مديريتي را روي اين پياده کن و ببين که مديريت مي‏کند يا نه؟ اصلاً‌ قبل از تحقيق ما مي‏فهميم که اين مدير نيست پس آيا واقعاً‌ اين مفاهيم ارزش دارند که چنين تحقيقات تجربي روي آن ها انجام شود؟ وقتي داده‏هاي تحقيق، قابل اتکا نيست آيا شما تحقيقات تجربي را مناسب مي دانيد؟ يعني ما زحمت زياد مي‏کشيم ولي بهره کم مي‏بريم!
*   تحليل 4: آيا اهداف اين دفاتر اين هست که بهره اقتصادي داشته باشند؟ و حالا که مسئله ما گردش‏گري مذهبي است بايد ببينيم که چيست؟ آيا ما مي‏خواهيم فرهنگ ديني را توسعه دهيم؟ پس آيا کساني که متولي اين بحث مي‏شوند بايد نگاه اقتصادي داشته باشند يا ديني؟ پس اگر ديني باشد آيا مدل اقتصادي کارآفرينانه استيونسون مناسب براي آن است؟ پس ما آيا بايد برويم به دنبال يک مدل   فرهنگي- مذهبي مناسب؟
*   پاسخ به برخي نقدها:
تحقيق انجام شده، دست کم در اين زمينه بسيار منحصر به فرد است. متاسفانه بدليل محدوديت زماني فرصت براي تبيين کافي بسياري از نقدها وجود ندارد.     دامنه گردشگري مذهبي، بسيار نوآورانه است؛ اگر الگوي مذهبي ما فقط سفرهاي خارجي مکه و سوريه نباشد و اگر مثلاً سفر به کوه توام با گفتگو درباره خلقت خداوند باشد هم نوعي گردش گري مذهبي اتفاق افتاده است.
در کتاب مورد استفاده، گفته نشده که انتخاب خوشه بايد تصادفي باشد؛ بلکه خوشه بر اساس منطقي خاص انتخاب مي‏شود. نمونه 66 تايي با مشاوره يک متخصص آمار براي بررسي تاثير 6 بعد استيونسون (که در تحليل عاملي براي هر بعد نياز به 10 نمونه هست) مورد استفاده قرار گرفت. از اين لحاظ، 60 پاسخ براي تحليل عاملي کافي بود و اين با توجه به فرصت زماني محدود براي تحقيق قابل قبول بود.
الگوي استيونسون در سوئد بين شرکت‏هايي با سابقه متوسط 47 سال که با دانشگاه در ارتباط بودند تاييد شده است. در آلمان به شکل تغييريافته به تاثير 0.25 با رشد رسيد و در تحقيق مجدد در سوئد، برخي از ابعاد آن تأييد نشد. اين نشان مي دهد دستيابي به نظريه در زمينه کارآفريني نيازمند به بررسي هاي بيشتري دارد که اين تحقيق موفق به شناسايي برخي از آن ها گرديد.

تاریخ ارسال: 1391/4/25
تاریخ بروزرسانی: 1391/4/25
تعداد بازدید: 4753
ارسال نظر

درخواست دمو

درخواست دمو