en
گربه و کاسه

گربه و کاسه
 

 

عتيقه فروشي در روستايي به منزل رعيتي ساده وارد شد. ديد كاسه اي نفيس و قديمي دارد كه در گوشه اي افتاده و گربه در آن آب ميخورد. ديد اگر قيمت كاسه را بپرسد رعيت ملتفت مطلب مي شود و قيمت گراني بر آن مي نهد. لذا گفت: عموجان چه گربه قشنگي داري آيا حاضري آن را به من بفروشي؟ رعيت گفت: چند مي خري؟ گفت: يك درهم. رعيت گربه را گرفت و به دست عتيقه فروش داد و گفت: خيرش را ببيني. عتيقه فروش پيش از خروج از خانه با خونسردي گفت: عموجان اين گربه ممكن است در راه تشنه اش شود بهتر است كاسه آب را هم به من بفروشي. رعيت گفت: قربان من به اين وسيله تا به حال پنج گربه فروخته ام. كاسه فروشي نيست.


"همیشه نباید راه حل خود را بهترین راه حل دانست."

تاریخ ارسال: 1390/7/20
تاریخ بروزرسانی: 1401/6/6
تعداد بازدید: 3217
ارسال نظر

درخواست دمو

درخواست دمو