en
آرزوی مدیر

آرزوی مدیر
 

 

هميشه اجازه بده که رئيست اول صحبت کنه!

يه روز مسوول فروش، منشي دفتر، و مدير شرکت براي ناهار به سمت سلف قدم مي زدند. يهو يه چراغ جادو روي زمين پيدا مي کنن و روي اون رو مالش ميدن و جن چراغ ظاهر ميشه.

جن ميگه: من براي هر کدوم از شما يک آرزو برآورده مي کنم. منشي مي پره جلو و ميگه: «اول من  اول من! من مي خوام که توي باهاماس باشم، سوار يه قايق بادباني شيک باشم و هيچ نگراني و غمي از دنيا نداشته باشم» پوووف! منشي ناپديد ميشه.

بعد مسوول فروش مي پره جلو و ميگه: «حالا من، حالا من! من مي خوام توي هاوايي کنار ساحل لم بدم، يه ماساژور شخصي و يه منبع بي انتهاي آبجو داشته باشم و تمام عمرم حال کنم» پوووف! مسوول فروش هم ناپديد ميشه.

بعد جن به مدير ميگه: حالا نوبت توئه. مدير ميگه: «من مي خوام که اون دو تا هر دوشون بعد از ناهار توي شرکت باشن»!

نتيجه اخلاقي: اينکه هميشه اجازه بده که رئيست اول صحبت کنه!

تاریخ ارسال: 1390/7/24
تاریخ بروزرسانی: 1401/6/6
تعداد بازدید: 3518
ارسال نظر

درخواست دمو

درخواست دمو